شعر درباره ستاره | شعر عاشقانه درباره ستاره
این اشعار برای تک ستاره عمرته | شعر درباره ستاره
در ادامه چند شعر درباره ستاره را بخوانید و لذت ببرید.
شعر درباره ستاره
در ادامه چند شعر درباره ستاره را بخوانید و لذت ببرید.
ستاره ای شده ای در شبِ خیالِ دلم
بیا وُ لحظه به لحظه بشو وَبال دلم
وَبال مثل تو بر دل مبارک ست و عزیز
نَفَس نَفَس بِرِس از جاده ی شمال دلم...
***
امشب از آسمان دیده تو
روی شعرم ستاره می بارد
در سکوت سپید کاغذها
پنجه هایم جرقه می کارد
***
از ستاره ها بادبادک ساختم
یا
از بادبادک ها ستاره
نمى دانم!
چشمان تو پر از بادبادک و ستاره بود.
***
ماه من به دامنم بنشین
کز غمت ستاره بارم
شکوه ها ز دوریت هر شب
با مه و ستاره دارم
***
ستاره ای بدرخشید و ماه مجلس شد
دل رمیده ما را رفیق و مونس شد
نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت
به غمزه مسئله آموز صد مدرس شد
***
به آسمان و شب و آنطرف ستاره ی یخ
به آنچه قلب تو را می ربود خواهم رفت
***
در آن مقام که خوبان ز غمزه تیغ زنند
عجب مدار سری اوفتاده در پایی
مرا که از رخ او ماه در شبستان است
کجا بود به فروغ ستاره پروایی
***
به پیش آینه دل هر آن چه می دارم
بجز خیال جمالت نمی نماید باز
بدان مثل که شب آبستن است روز از تو
ستاره می شمرم تا که شب چه زاید باز
بیا که بلبل مطبوع خاطر حافظ
به بوی گلبن وصل تو می سراید باز
***
گدای میکده ام لیک وقت مستی بین
که ناز بر فلک و حکم بر ستاره کنم
مرا که نیست ره و رسم لقمه پرهیزی
چرا ملامت رند شرابخواره کنم
***
خیال داشتنت
داستان همون آدم مسته
که میخواد ستاره ها
رو با دست بچینه …
***
این ستاره به همه راه نشان می داده ست
حال نوبت که رسیده ست به ما یادش نیست
***
You’re my midnight sunshine lady
You’re my guiding light
You’re the brightest star I’ll ever see
And though the day is dark and cloudy
I’m gonna e all right
When my midnight sunshine touches me
Shel Silverstein
تو خورشید درخشان نیمه شبم هستی
شمع فروزان راهنمای من.
درخشانترین ستارهای هستی که دیدهام
حتی در روزهای تاریک و ابری
همه چیز روبراه میشود
وقتی که خورشید نیمه شب مرا لمس کند
***
از اولین آغوش
هزار شب هم که بگذرد
باز ستاره بى قرار وُ
مهتاب بى قرار وُ
این دل بى قرار است…
***
دوستت دارم
ای پاره ای از من
ای تمام من
ستاره ی پیشانی ام
***
به چشم و ابروی جانان سپردهام دل و جان
بیا بیا و تماشای طاق و منظر کن
ستاره شب هجران نمیفشاند نور
به بام قصر برآ و چراغ مه برکن
***
"چراغ ستاره"
بوییدن تو چنان چشمی بینا می کند
که پیراهن نه!
ندیدنت عین کوریست
و منِ کور را به عطر راهت بینا کن
ستاره ها چراغ آسمانند
چراغ ستاره را به نورت بینا کن!
"دستای تو"
دلم امروز هوای دیدن چشماتو داره
دستای یخ زده ام، هوای دستاتو داره
گل داوودی توی باغچه هم
هوای هُرم نفس هاتو داره ...
***
تو آسمان زندگیم ستاره بوده بی شمار
اما شب های بی کسی یکی نمونده ماندگار یکی نمونده از هزار
ستاره های گمشده هر شب من هزار هزار
اما همیشگی تویی ستاره ی دنباله دار